

يلدا شب تولد خورشيد
نوشته: علی اصغر بهروزيان
شبی به گستردگی تاريخ ديرپای سرزمين مان، ديری است که بر آسمان ميهن ديرينه پای چنبره ای شوم گسترده است و اهريمنان بد سرشت همراه با گزمگان درنده خوی شان در تلاش اند تا خاک را به پلشتی و انسان را به زشتی بيالايند. اما ايرانيان از اين شب ها بسيار ديده اند و شايد اين بوده که نياکان ما يلدا را جايگاهی خاص داده اند و با مراسمی پر شکوه به جشنش می نشينند و با ايمان به آمدن رهايی و پيروزی نيکی بر زشتی و تباهی از زبان زرتشت پيامبرخوانده اند که:
او که سرودِ ميهنِ لايزالِ مرا خوانده است
سرانجام برخواهد خواست
چه وقتِ سکوت و چه وقتِ نشستن
او که سرودِ مخفیِ ملتِ مرا خوانده است
سرانجام برخواهد خواست
به چنين کسی که برخيزد
سنگهای فلاخن نخواهد رسيد.
چنان که آمده است يلدا و مراسمی که در تخستين شب زمستان و بلندترين شب سال در ايران زمين برپا می داشته اند، سابقه ای بسيار دراز داشته در ارتباط با ايزد مهر و پيروان آيين مهر. ايزدی که سرود و شعارش بشارتی از اين دست است :
من از برای آسايشِ آزادگان آمدهام
آمدهام تا ديگر
هيچ ظلمت پرستی
در کمينِ صلح و سپيده ننشيند!
آمدهام تا شرابِ آفرينش را
به آوازِ خستهی آدميان ببخشايم.
بايد بارانها بيايد
صلح بيايد
آواز، علاقه، بهشت …!
نيايشگران آزادی و رهروان سپيده دمان رهايی را روشنايی روز و تابش خورشيد مظاهر نيکی و تاريکی و شب و سرما جان مايه اهريمنان بوده است . پس به جشن يلدايی می نشينند که شب زايش خورشيد است.شبی که فردايش تولد خورشيد است. و در اصل واژه يلدای سريانی را مولود معنا کرده اند. پس روز سی ام آذر آخرين روز پاييز که بلندترين شب سال است را به شکرانه ميلاد خورشيد گرما بخش و نيرو دهنده چيرگی بر ياس و خمودگی ها جشنی پر شکوه نيکوست. شبی که با زايش خورشيد مراد از دل بر می آوريم تا :
اهريمنِ نابکار را براندازيم
خشم و سلاح و سکوت را براندازيم
ديوان و ددان را براندازيم
چراغها خواهيم افروخت
فرشتهها را ياوری خواهيم داد
نيکان را به آرزو
و عاشقان را به روشنترين روياها برآوريم
سعادتِ بیپايانِ عشق
تنها از آنِ کسانی است که خواستار حقيقتاند!
آری، سعادت بی پايان عشق تنها از آن کسانی است که خواستار حقيقت اند و آنان که دل به روشنايی مهر دارند لاجرم بر اهريمنان تبه کار پيروز می شوند. اقوام آريايی و ايرانيان که نور و آتش را نابود کننده تاريکی و ظلمت می دانستند در شب يلدا، يا تولد خورشيد به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش آتش می افروختند. گرد هم جمع می شدند، خوان ويژه می گستردند و هر آنچه از ميوه تازه فصل که نگهداری شده بود و ميوه های خشک در سفره می نهادند. سفره ای که مقدس بود. از ايزد خورشيد و روشنايی برکت می طلبيدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و ميوه های تازه و چيزهای ديگر نشان آن بود که بهار و تابستانی پر برکت در پيش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ و نور آتش می گذراندند تا اهريمن فرصت دژخويی و تباهی نيابد. و ار ايران زمين دور بماند:
بگريز، از ما دور شو!
دور شو ای شبِ نادان
دور شو ای ناخوشیهای شبگذر
دور شو ای اهريمن، ای مرگ، ای پتياره
دور شو ای شرير، ستمگر، ای آموزگار دروغ
دور شو، دور شو از آيينِ ما، از عاشقانه، از آواز!
دروغزنان بگريزيد
ای هرزگانِ هولآور بگريزيد
بيماری نباشد
بيم و بلا نباشد
دروغ و ديو نباشد
ددمنشِ موذی و گناه نباشد
عشق باشد، آرامش آدمی
“”خورشيد مهر يا ميترا، مسيح و نجات بخش جهان از تسلط اهريمن و نکبت و ادربار وی بود. هنگامی که آيين مهر از ايران در جهان متمدن کهن منتشر شد در رم و بسياری از کشورهای اروپايی، به همين جهت روز بيست و يکم دسامبر را که برابر با اول دی ماه بود، به عنوان روز تولد مهر يا ميترای شکست ناپذير جشن می گرفتند. اما در سده چهارم ميلادی بر اثر اشتباهاتی که در کبيسه شد تولد مهر جهانبخش، يا مسيحای منجی- در بيست و پنجم دسامبر افتاد و از آن پس تثبيت يافت.””- (گاهشماری جسنهای ايران باستان، هاشم رضی.)
يلدا بار ديگر می آيد و فردايش تولد خورشيد است و نور و روشنايی. خورشيد ميهن ما نيز در انتظار زايش است. بی شک شب سياه و تار ملايان اهريمن صفت با دستان پر توان رشيد ترين فرزندان ايران زمين- اشرفيان قهرمان محقق خواهد شد و بدا:
بَدا بر بَدان و پتيارگان
که بیخبر از پيروزیِ آن حقيقتِ لايزالند
که ما ناخوشیها را برخواهيم انداخت
ددمنشان و دروغزنان را برخواهيم انداخت
راویِ دشمنْآيينِ بیرويا را برخواهيم انداخت
ستمگران و سليطگان را
سياهی و سکوت، ستيزه و سنگانداز را
برخواهيم انداخت.
نشانه های زايش نور و خورشيد برکت زای ايران در افق پديدار شده است. غرش شير زنان و کوه مردان اشرفی و اشرف نشان در سراسر جهان را نمی شنويد؟ آنان که همراه با مهر تابان ايران زمين می گويند:
من از برای مردمانم
اين گونه به امدادِ عشق برخواهم خاست
رستگاریها خواهم آورد
سرود و سعادت، باران و اردیبهشت
تب و ذلالت و شب را خواهم زدود
ما بیمرگ و ماندگار خواهيم ماند
حالا بگو برساد
هزار درمان در هزار درمان برساد
عشق برساد و عدالت برساد
اين درفشِ برافراشتهی سپيدهدمانِ من است.”
چنين چراغی اگر در اين خانه افروخته شود
تاريکی به تنهايی فرو خواهد مُرد
و نور خواهد آمد.
چنين کسی اگر در ميان شما به پا خاسته شود
خواسته خواهد شد
با عاشقانِ فراوانش از فرشته و آدمی!
زمزمهخوانِ سرودِ آزادی هرگز از پای نخواهد نشست!
آری در فردای اين شب سياه آرزوهای بر باد رفته مردم ما تحقق می يابند، لبخند بر لبان کودکان خواهد نشست. و دخترکان غمين سرزمين پاکی ها از نکبت و درد رهايی می يابند. مسيحای رهايی بخش مردم ما نيز خواهد آمد چنان که رزتشت سرود خوان رهايی و آزادی بشارتش داده است:
دشمنِ بدسگالِ بیدرمان
پراکنده خواهد شد
آبها فزونی خواهند گرفت
عاشقان فزونی خواهند گرفت
آوازهای بیآلايش آدمی
فزونی خواهند گرفت
و نور خواهد آمد
و آرامش، و آزادی خواهد آمد
او، و او خواهد آمد
تا نطفهی صلح را و سرود را
از خواب و از خلل بپالايد
برومندِ برکتآوری که فراخیِ آبها را
برآورده است
هم آبرویِ ملت من است
آبرویِ آبها و خوشیها
که روانه از کلالهی کوه
به جانبِ هفت دريای فراخْکَرْت خواهد آمد.
سبزه بر سايهسارِ فَلَق
پرنده بر بلندی باد
و ناهيدِ فَرَهمند از فرازِ خوابگاه فرشتگان
به زير خواهد آمد
خوشیها خواهد آورد
خوبیها خواهد آورد.
به اميد آن روز يلدا شب ميلاد خورشيد رهايی بر همه ايرانيان پاک سرشت مبارک باد.
تمامی شعرها از : اين منم زرتشت ارابه ران خورشيد- به کوشش سيد علی صالحی