مجاهدین خلق ایران – تاريخچه مختصر

Share

محمد حنیف نژاد – سعید محسن – اصغر بدیع زادگان

 سازمان مجاهدین خلق ایران

بنیانگذاری 

بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران را محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگانتشکیل می‌دهند که دانش‌آموخته دانشگاه تهران بودند. این افراد اگر‌ چه هوادار نهضت آزادی بودند اما به شیوه‌های سران این نهضت (بخش مذهبی جبهه ملی ایران) انتقاد داشتند.

پس از قیام خودجوش ۱۵خرداد ۱۳۴۲، که با سرکوب خونین مردم و دستگیری گسترده مخالفان و فعالان سیاسی همراه شد، بنیانگذاران در زندان با جمعبندی مبارزات سیاسی گذشته، به این نتیجه رسیدند که این مبارزات پارلمانی و سیاسی همواره با سرکوب از سوی دیکتاتوری مواجه شده و به نتیجه مطلوب نمی‌رسند. بنابراین برای سرنگونی دیکتاتوری، مبارزه مسلحانه در آن مرحله، به‌عنوان شکل محوری مبارزه، یک ضرورت است. به این منظور گروهی را بنیان نهادند که چند سال بعد، سازمان مجاهدین خلق ایران نام گرفت.

سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۴ توسط بنیانگذاران این سازمان یعنی محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان تشکیل شد.

این گروه طی ۶سال فعالیت مخفی به شکل جدی به مطالعه شرایط سیاسی و تدوین دیدگاههای خود در زمینه‌های مختلف سیاسی، استراتژیک و ایدئولوژیک پرداخت. مهمترین دستاورد محمد حنیف‌نژاد در زمینه ایدئولوژیک، کشف این حقیقت بود که به‌لحاظ اجتماعی- اقتصادی مرز بین حق و باطل، مرز بین با خدا و بی‌خدا نیست، مرز واقعی بین استثمارگر و استثمار شونده است.

این حقیقت، خط فاصل مشخص و خدشه‌ناپذیری بین مجاهدین خلق و سایر درکهای مختلف از اسلام که هر یک به ترتیبی و به درجه‌ای استثمار را می‌پذیرند، ترسیم کرد.

در شهریور۱۳۵۰ و در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله، هجوم گسترده‌یی از سوی ساواک شاه به سازمان و دیگر نیروهای مبارز وارد شد که طی آن حدود ۹۰درصد اعضای سازمان و تمام مرکزیت را دستگیر شدند.

سپس رژیم پهلوی در دادگاه‌های نظامی‌اش، بنیانگذاران و همه اعضای مرکزی سازمان را به اعدام محکوم کرد. در این بین تنها حکم مسعود رجوی با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل شد که آن هم به‌دلیل کارزار بین‌المللی سیاسی و حقوقی گسترده‌یی بود که دکتر کاظم رجوی، برادر مسعود، در خارج کشور به راه انداخته بود.

بعد از شهادت قهرمانانه بنیانگذاران و اعضای مرکزیت و انتشار دفاعیاتشان، محبوبیت مجاهدین در جامعه به‌ویژه در دانشگاهها، به شکل چشمگیری بالا رفت که در پی آن اقشار روشنفکر و مذهبی به آرمان مجاهدین علاقه‌مند و جذب سازمان شدند.

دفاعیات مجاهدین در بیدادگاه‌های شاه

اولین دادگاه مجاهدین و دفاعیات بسیار قوی ایدئولوژیک، استراتژیک و سیاسی اعضای مرکزیت سازمان، خصوصاً دفاعیه مسعود رجوی، بازتاب بسیار گسترده‌یی در جامعه ایران داشت و از آن به بعد جوانان در شهرهای مختلف ایران، به‌دنبال پیوستن به سازمان برآمدند و همه جا اسم سازمان مجاهدین خلق ایران، مطرح شد.

نخستین دسته از اعضای مرکزیت سازمان که تعداد آنها ۴نفر بود، در ۳۰فروردین ۱۳۵۱اعدام شدند. حدود ۳۵روز بعد نیز هر سه بنیانگذار سازمان یعنی محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع زادگان در سحرگاه ۴خرداد ۱۳۵۱، در میدان تیر چیتگر توسط جلادان شاه به‌شهادت رسیدند.

نتیجه اعدام بنیانگذاران سازمان چیزی نبود بجز اعتماد شگفت‌انگیزی که در بین مردم ایران نسبت به سازمان مجاهدین ایجاد شد. کار به جایی رسید که به‌رغم فشارهای ساواک، دانشجویان دانشگاه تهران، در صحن این دانشگاه شعارهای مجاهدین علیه شاه را تکرار می‌کردند.

گفتنی است سازمان مجاهدین خلق ایران به‌عنوان یک سازمان انقلابی با هدف و آرمان رهایی خلق ایران، مقبولیت وسیعی در سراسر ایران به دست‌آورد و همین امر باعث شد که شاه عمده کادرهای سازمان را اعدام کرده و یا به حبس ابد محکوم نماید.

کودتای اپورتونیستی

شهادت بنیانگذاران و اعضای اصلی سازمان و همچنین اسارت مسعود رجوی باعث شد که اپورتونیستهای چپ نما، با سوء‌استفاده از شرایط موجود، بر سازمان مسلط شده و طی یک کودتای خائنانه، با قتل فجیع چند تن از اعضا و مسئولان مجاهد از جمله مجاهدان قهرمان مجید شریف واقفی و محمد یقینی که تن به تحمیلهای آنها نداده بودند؛ با اسم مارکسیسم، موجودیت تشکیلاتی ـ ایدئولوژیک سازمان را متلاشی و موقعیت سیاسی ـ اجتماعی مجاهدین را تخریب کردند.

در پاییز ۵۵، مسعود رجوی که بعد از شهادت بنیانگذاران، رهبری سازمان را در زندان به‌عهده داشت، مواضع سازمان در برابر این جریان خائنانه اپورتونیستی را در ۱۲ماده تنظیم نمود و اپورتونیستها را مجبور کرد از سازمان مجاهدین دست برداشته و سازمان و گروه دیگری ایجاد کنند.

مجاهدین و خمینی

در سال ۱۳۵۶ شاهد شکل‌گیری امواج انقلاب ضدسلطنتی بودیم که روزبه‌روز بیشتر از قبل می‌شد؛ امواجی که به‌قول آیت‌الله طالقانی، از خون پیشتازان مجاهد برخاسته بود.

با اوجگیری انقلاب، شاه مجبور به ترک کشور شد و ۴روز بعد، در شامگاه ۳۰دی ۱۳۵۷، آخرین دسته زندانیان سیاسی شامل مسعود رجوی و موسی خیابانی از زندان آزاد شدند و به این ترتیب مرحله جدیدی از مبارزات مجاهدین کلید خورد؛ این بار هدف مبارزه، خمینی و نیروهای او بود که با سوءاستفاده از غیبت و زندانی بودن مجاهدین، رهبری انقلاب را ربوده بودند.

پس از آزادی مسعود رجوی از زندان و با هدایت او ”جنبش ملی مجاهدین“ شکل گرفت که این جنبش به سازماندهی توده‌های وسیع هوادار مجاهدین در سراسر کشور پرداخت.

مجاهدین همچنین از آغاز بر سر مسأله آزادیها که آن را فلسفه و جانمایه انقلاب ضدسلطنتی می‌دانستند، با خمینی مرزبندی کردند و مسعود رجوی رودرروی خمینی که از « انقلاب اسلامی» دم می‌زد، در اولین سخنرانی خوداز انقلاب دموکراتیک سخن گفت. در اولین ملاقاتی هم که روز ۱۵بهمن ۱۳۵۷میان خمینی و مسعود رجوی صورت گرفت، خمینی گفت جوانان و دانشجویان حرف شما را می‌پذیرند، شما اعلام کنید که جریانهای غیرمذهبی حق فعالیت سیاسی ندارند، اما مسعود رجوی جسورانه به او یادآوری کرد حضرت آیت‌الله مگر خود شما در پاریس نگفتید که مارکسیستها در فعالیت سیاسی آزادند؟!

خمینی که انتظار چنین جوابی را نداشت، با خشم و بدون خداحافظی از اتاق خارج شد. خمینی پس از آن هم از طریق پسر خود احمد، به مجاهدین و مسعود رجوی پیام داد که اگر شما مثل بقیه مردم، رهبری ”امام“ را بپذیرید، بالاترین مقامهای حکومتی در اختیار شماست؛ اما هر بار مسعود رجوی که به‌نمایندگی از سوی مجاهدین دست رد به سینه او زد.

(برای اطلاع اجمالی درباره ماهیت و سوابق خمینی نگاه کنید به مقاله « خمینی که بود و چگونه به حکومت رسید » که در واقع مقدمه کتاب می‌باشد)

(برای آگاهی مبسوط‌تر از ماهیت و سوابق و چگونگی به قدرت رسیدن خمینی مطالعه این کتاب توصیه می‌شود).

کار بزرگ مجاهدین در تاریخ ایران

مجاهدین پس از سرنگونی شاه، دست به یک کار کم نظیر برای آگاهی بخشی به مردم زدند؛ هم‌چنان که مسعود رجوی بعد از آزادی از زندان در مسجد دانشگاه تهران اعلام کرده بود: «باید کمی هم به آینده و آنچه باید باشد فکر کرد»، مجاهدین از بند رسته به یک کار عظیم سیاسی دست زدند. نشریهٔ مجاهد را به‌عنوان ارگان سازمان و سازمانده نیروهای اجتماعی منتشر کردند. تیراژ نشریه مجاهد، به ۶۰۰هزار نسخه در روز رسید. یک امر بسیار بی‌سابقه در ایران. این اقدام در حالی صورت گرفت که آن زمان پرتیراژترین روزنامه، به سختی به ۳۰هزار می‌رسید. هواداران سازمان، از دانش‌آموزان و دانشجویان گرفته تا کارخانه‌ها و محلات شهرهای بزرگ، نشریه مجاهد را در هر کوی و برزن می‌فروختند و حول مطالب آن با مردم بحث می‌کردند.

مجاهدین، در بررسی تضاد اصلی جامعه که باید آن را حل و فصل کرد، اعلام کردند که تضاد اصلی جامعه، حق حاکمیت مردم با ارتجاع (حکومت آخوندی) انحصارطلب حاکم است و شعار استراتژیک، شعار آزادی می‌باشد.

مجاهدین ضمن پافشاری بر اصول خود، کارکردهای ارتجاع را افشا می‌کردند. تا جایی که حتی به قانون اساسی خمینی که به‌طور روشنی آزادیها را از مردم سلب می‌کرد، رأی مثبت ندادند.

یکی از مهمترین اقدامات مجاهدین، موضعگیری بسیار شدید و قوی علیه «قانون قصاص» ارتجاع بود. همچنین مجاهدین همواره از حقوق تمام اقلیت‌های ایران حمایت می‌کردند. جمعیت حاضر در مراسم های مجاهدین که در آن به‌طور عمده مسعود رجوی سخنرانی می‌کرد، اغلب به ۳۰۰هزار نفر میرسید.

تهران - کلاسهای تببین جهان در دانشگده صنعتی شریف

همچنین مسعود رجوی به مدت ۱۵هفته، یکدرس تبیین جهان در دانشگاه شریف و در روزهای جمعه برگزار می‌کرد که شرکت‌ کنندگان در این کلاس حدود ۱۰هزار نفر بود که همه با کارت ویژه وارد می‌شدند. همان روز این بحث پیاده و در سراسر کشور چاپ می‌شد. بحث تبیین جهان، عامترین قوانین تکامل را به‌صورت علمی مورد بررسی قرار می‌داد که ضرورت مقاومت در برابر عناصر کهنه، از مهمترین محورهای آن بود.

یکی از ضدیتهای خمینی، اساساً با آگاهی بود به این علت در اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت ۱۳۵۹، طرح بستن دانشگاهها را عملی کرد و با کودتا علیه دانشگاه و دانشگاهیان، کلاسهای تبیین را هم تعطیل کرد.

 

 

رأی ندادن به قانون اساسی

خمینی که از روز اول در اندیشه قبضه انحصاری تمام اهرمهای قدرت و تحکیم پایه‌های دیکتاتوری ابدمدت خود بود؛ توسط مجلس خبرگان که آن را جایگزین مجلس مؤسسان کرده بود، ولایت‌فقیه را به‌عنوان یک اصل، وارد قانون اساسی‌اش کرد. اما مجاهدین ضمن افشای مفهوم این اصل که به حکومت مطلقه و فاشیسم دینی لباس قانونی و مشروعیت می‌پوشاند، از شرکت در همه‌پرسی قانون اساسی و رأی دادن به آن خودداری کردند و خمینی که می‌خواست ولایت مطلقه خود را حاکم کند، سرکوب مجاهدین را از همانجا شروع کرد به‌نحوی که دفاتر آنها مستمراً در معرض حمله‌ی پاسداران و چماقداران قرار داشت و تعداد قابل توجهی از هواداران در این حملات زخمی شده و یا به‌شهادت می‌رسیدند.

 

شرکت مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۵۸

مسعود رجوی کاندیدای ریاست‌جمهوری 

بعد از انقلاب ۵۷و در حالی که آخرین امیدهای به جامانده مردم برای برقراری عدالت و آزادی به‌دلیل اقدامات انحصارطلبانه خمینی، دچار لطمات جدی شده بود، مجاهدین خلق در اولین انتخابات ریاست‌جمهوری رژیم با معرفی مسعود رجوی به‌عنوان کاندیدای خود شرکت کردند تا ضامن وحدت ملی باشند.

کاندیداتوری مسعود رجوی از حمایت گسترده زنان، روشنفکران، دانشجویان و اقلیتهای مذهبی و قومی برخوردار شد. اما خمینی که از این اقبال اجتماعی وحشت‌زده شده بود، برخلاف قول قبلی خود مبنی بر دخالت نکردن در انتخابات، طی فتوایی مسعود رجوی را با این بهانه که به قانون اساسی ولایت‌فقیه رأی نداده از دور انتخابات حذف کرد.

 

 

انتخابات مجلس شورای ملی ‌

پس از انتخابات ریاست جمهوری، در اواخر اسفند ۵۸و اوایل فروردین ۵۹‌نوبت انتخابات مجلس رسید. سازمان مجاهدین مجدداً کاندیداهایی را در سراسر کشور معرفی نمود که با وجود تقلبات گسترده رژیم خمینی در آن انتخابات، هیچ مجاهدی به مجلس راه نیافت.

بدون شک اگر ارتجاع تقلب نمی‌کرد و مجاهدین وارد مجلس می‌شدند، می‌توانستند از یک تریبون رسمی به شکل قانونی و در چهارچوب اصول عقیدتی و سیاسی خود از منافع خلق محروم دفاع کنند.

گفتنی است وحشت خمینی از محبوبیت مجاهدین به قدری بود که با فریبکاری و تخلف از ورود حتی یک نفر هم جلوگیری کرد.

یک کاندیدای مجاهدین در حالی که در دور دوم انتخابات مجلس هم برنده شد اما ورود همان یک نفر هم جلوگیری کرد. در کرمانشاه کاندیداهای مجاهدین در حالی به دور دوم رفتند که کاندیداهای حزب جمهوری خمینی در همان مرحله اول حذف شدند، اما خمینی اساساً انتخابات کرمانشاه را منتفی کرد!

 

۳۰خرداد

تحمیل مبارزه مسلحانه بر مردم ایران توسط خمینی

حمله چماقداران سازمان‌یافته و پاسداران مسلح رژیم خمینی به ستادها و دفاتر مجاهدین در سراسر کشور مستمراً انجام می‌شد و همزمان با آن، هجوم به دانشگاههای کشور و تعطیلی آنها تحت عنوان انقلاب فرهنگی بهانه‌یی بود برای تنگتر ساختن فضای تنفس سیاسی بر همه دگراندیشان، به‌خصوص مجاهدین. اما در مقابل این نیرنگ ها، سازمان مجاهدین پس از حدود دو سال مبارزه سیاسی افشاگرانه که در کمال خویشتنداری و انضباط تشکیلاتی و با تحمل قریب ۷۰شهید و هزاران اسیر و زندانی شکنجه شده همراه بود، سرانجام در روز ۳۰خرداد ۱۳۶۰، اتمام‌حجت تاریخی خود را با خمینی به‌عمل آورد. در این روز بیش از نیم‌میلیون نفر از مردم تهران به حمایت از مجاهدین در یک تظاهرات مسالمت‌آمیز، به خیابانها آمدند، اما پاسداران به دستور شخص خمینی به روی مردم بی‌گناه آتش گشوده و چه بسا بی‌رحمانه‌تر از شاه، تظاهر کنندگان را به خاک و خون کشیدند و به این ترتیب خمینی به مشروعیت سیاسی رژیمش مهر بطلان زد. و از عصر همان روز ۳۰خرداد، دوران اعدامهای جمعی به‌منظور ریشه‌کن کردن مجاهدین آغاز شد. به این ترتیب تداوم مبارزه مسالمت‌آمیز سیاسی ناممکن شد و برای مردم، راهی جز مقاومت مسلحانه باقی نماند.

* لینک مطب کامل تاریخیچه سازمان *

Share