
مرضیه صدای شورشی زمانه
تصمیم به سکوت نداشت. سکوت ۱۵ساله، وقار و آرامش یک شورشی، قبل از شروع توفان بود. همان توفان عشق و آزادی ایران که در سینهاش شعله میکشید، عاقبت درخشانترین صفحات حیات او را رقم زد و او را به ستارهیی روشن در آسمان هنر ایران بدل کرد:
صدای شورشی زمانه!
صدایی که از دل بلند میشود، صدایی که سرتا پای وجود انسان را میپوشاند، صدایی که موج بلندی از مخمل مشکی به رخ میکشد، صدایی که سرشار میشود، اوج میگیرد و اندک اندک با شکوهی بیهمتا جایگزین روح شورشیاش میگردد.
او هیچگاه در خرج کردن روح ناآراماش برای مردم خساست به خرج نداد. او روحش را خرج نمیکرد، بلکه در پرداخت و سوزاندن آن برای مردم دلبندش، زیادهروی و اسراف میکرد؛ نه… هیچکدام از این تعابیر، گویای روح شورشی او نیستند. او روح طلاییاش را برای مردم محبوبش از پنجره به بیرون پرتاب میکرد…
ایران- دهه ۱۳۰۰
آخرین سالهای دهه ۱۳۰۰خورشیدی، ترانهها و آوازها یا از کاخهای سلطنتی و مجالس پیرامون دربار برمیخاستند و یا از کلبهها و خانههای روستائیان. محدوده چهاردیواری از هر طرف راه زن را مسدود کرده بود. بزرگترین فعالیت اجتماعی برای زنان، نگهداری کودکان و خدمتکاری مردان بود. راه تحصیل و دانش بر آنان از هر سو بسته بود و خراب کردن چهاردیواری محاصره کننده زنان به قرنی تلاش و به شورش علیه ارزشهای رایج زمان نیاز داشت.
در چنین فضای بسته فرهنگی، آواز خواندن توسط یک زن، یک گستاخی و یک شورش دو وجهی علیه فرهنگ مسلط زمانه و یک راهگشایی بزرگ بود. قهرمان ما یکی از این شورشیان راهگشا بود. او با جسارت تمام، بار این مبارزه را بر دوش گرفت، قدم به میدان نهاد، پیشتاز این صحنه شد و با شهامت بسیار صدای خود را در راه مردم گذاشت. او در دورانی شروع به خوانندگی کرد که برای یک زن جوان کار سادهیی نبود. اما زیبایی صدایش، زمان را در نوردید و او را از محبوبیتی بیسابقه بهعنوان یک خواننده مردمی بهرهمند ساخت.