التماس کودکان کار روی سنگ های یخ زده!

Share
2016820221844550427711
کودکان کار در ایران

کودکان خیابانی و کودکان کار که اجباراً در خیابانهای شهرها به هر کاری برای امرار معاش و کسب درآمد تن می‌دهند، از مهمترین چالشهای دردناک اجتماعی است که در رژیم آخوندی گریبان مردم محروم را گرفته است.

در زمینه آمار کودکان کار خبرگزاری حکومتی مهر 4 آبان 95 می‌نویسد: «متأسفانه آمار صحیحی از تعداد کودکان کار و آسیب‌هایی که آنها را تهدید می‌کند وجود ندارد؛ طبق اعلام مراجع دولتی حدود ۳ میلیون کودک کار در کل کشور فعالیت دارند در حالی‌که پژوهش‌ها و تحقیقات سازمانهای مردم نهاد از وجود بیش از ۷ میلیون کودک کار در کشور حکایت دارد».

وقتی صحبت از 7 میلیون کودک کار می‌شود فکر کنید که با ضرب در عدد متوسط هر خانوار چه عدد تکان‌دهنده‌ای از این آسیب اجتماعی در نظام ولایت به‌دست می‌آید.

این کودکان به‌جای این‌که با شور و شوق کودکانه در مدرسه حاضر باشند، در خیابانها ناگزیرند هرکاری حتی کارهای سخت و طاقت‌فرسا را انجام بدهند، تا با درآمد ناچیزشان مرحمی بر زخم فقر خانواده بزنند. این قربانیان ستم و فقر حتی ناگزیرند جمع‌آوری زباله را به‌عنوان کار روز مزدی انتخاب می‌کنند، و ابزاری ارزان برای کار جمع‌آوری زباله شوند.

همینها هستند که در این چرخه تحمیلی نظام ولایت‌فقیه، دچار مشکلات روحی و جسمی می‌شوند، و به‌دلیل وضعیت غیربهداشتی شرایط کار و محیط کار، هم خودشان دچار بیماریهای عفونی مانند ایدز و هپاتیت می‌شوند، و هم ناقل این بیماریها به سایرین می‌شوند.

اینان در حاشیه خیابانها تبعیض را با گوشت و پوست لمس می‌کنند، و با انواع توهینها مواجه شده و اساساً با تحقیر بزرگ می‌شوند.

خلاصه این‌که کودکان کار دنیای معصومانه کودکی را رها کرده‌ و به دنیایی تحمیلی توسط نظام آخوندی قدم گذاشته‌اند که بسیار بی‌رحم و خشونت‌آمیز است.

فاجعه ستم بر کودکان کار و استثمار آنان در نظام ولایت‌فقیه آن‌چنان دردناک است که یکی از مهره‌های رژیم به نام طاهره پژوهش نایب‌رئیس موسوم به انجمن حمایت از حقوق کودکان کار، «از بردگی کودکان در دروازه غار تا مدارسی که دوستدار کودک نیستند» سخن گفته است.

روزنامه جوان ارگان بسیج ضدخلقی نیز در جنگ و جدال باندی با دولت روحانی در گزارشی در زمینه مصائب کودکان کار، به وجه کوچکی از ستم بر آنان اشاره کرده است که در خور توجه است. این روزنامه حکومتی با عنوان ”آسیب اجتماعی جدید چه خاکی بر سر جامعه خواهد کرد؟! “می‌نویسد: «افزایش کودکان 5 تا 12 ساله که روی سنگ‌های یخ‌زده پیاده‌روهای پایتخت با لباس و کیف و کفش مدرسه نشسته‌اند و فال و دستمال و آدامس و گل می‌فروشند و تا ساعتهای آخر شب در خیابانهای مرکزی تهران و در این شب‌های سرد زمستان با همان کیف مدرسه، نشسته روی زمین مشغول به‌اصطلاح کارند!

از تقاطع میرزای شیرازی و مطهری که محل روزنامه «جوان» است تا چندده متر آن طرف‌تر از میدان جهاد در خیابان فاطمی – مسیری 700 یا 800 متری که هر شب بعد از پایان کار روزنامه پیاده طی می‌کنم – بین 15 تا 20 کودک کار مشغولند که نیمی از آنان از همین نمونه جدید هستند. باقی نیز برخی‌شان شبیه پاکستانی‌ها و برخی دیگر که ایرانی‌اند، کاملاً نشانه‌های فقر و سوءتغذیه را در چهره و لباس و دندانهای کاملاً خراب شده دارند.

این چند شب که هوا سرد‌تر شده، تعداد آنان هم بیشتر شده است. چگونه کودکی ساعتها روی سنگ‌های یخ‌زده، دم به دم به رهگذران التماس می‌کند که فال یا آدامس بخرید؟! سرنوشت این کودکان در ساعت‌های پایانی شب چه می‌شود؟ چه ساعتی می‌خوابند و چه ساعتی بیدار می‌شوند؟ آیا به مدرسه می‌روند؟ آیا پدر یا مادر دارند؟!».

این وضعیت معلول 38 سال حاکمیت ننگین آخوندی و آن روی سکه غارت و چپاول مردم ایران توسط سرمداران این رژیم، آن روی سکه ثروت نهادهای تحت‌امر علی خامنه‌ای، آن روی سکه حقوقهای نجومی مدیران دولت آخوند حسن روحانی، و آن روی سکه دزدیها و اختلاسهای هزاران میلیاردی است.

پاسخ به این سؤال این ورق پاره رژیم که چه کسی باید به این آسیب خوفناک در کشور رسیدگی کند؟ ساده و روشن است، زیرا این حاکمیت، سران و مهره‌های مسبب این وضعیت هستند،

تنها زمانی می‌توان به این وضعیت فاجعه‌بار پایان داد که حاکمیت غارتگر آخوندی سرنگون گردد و ایران چپاول شده در پرتو آزادی و همبستگی ملی آثار این حاکمیت ویرانگر را از سیاست، اجتماع و اقتصاد خود زدوده و بر زخمهای فرزندان و گلهای نو شکفته خود مرحمی گذارد.

Share