
محمدعلی توحیدی
محمدعلی توحیدی: خامنهای بعد از اینکه مهندسیاش شکست خورد، در این مدت سیاست خیلی جدی و قاطعی را پیش برده است. میشود گفت بحران انتخابات را زنده نگه داشته است. تمام سخنرانیهایش، موضعگیرهایش و بسیج دستگاه پاسداران، مطبوعات، رادیو و تلویزیون و باند او جوری عمل کردهاند که انگار نه انگار در رژیم آخوندی انتخاباتی برگزار شده و بازنده و برندهیی در کار بوده است! حتی در صحنهآراییهای سخنرانیهایی که خامنهای داشت، مثلاً قالیباف را میآورد کنار سران دستگاه میگذاشت؛ در حالی که این بابا الآن بهزور میتواند شهردار باشد و ترکیب شورای شهر هم عوض شده است. یعنی خامنهای کاملاً همان آرایش و ادبیات و دیالوگ انتخاباتی را ادامه داده است.
این کارها برای این است که تا میتواند روحانی را تا تنفیذ ـ که 12مرداد برنامهریزی شده ـ در تعادل بساباند. در صحبتهایش هم بهصراحت میگفت تو در کابینة جدید نمیتوانی نیروهای افراطی یا پاسداران لیستگذاری شده سپاه را که خارجیها میخواهند نباشند، کنار بگذاری؛ اینها باید باشند. شما به اینها میگویید افراطی؛ اینها نیروهای خلص سیستم هستند. خامنهای این فشارها را روی روحانی ادامه داد.
هفته پیش علمالهدی ـ که نماینده خامنهای در مشهد، خان خراسان و پدر زن آخوند رئیسی هم هست ـ در نمایش جمعه گفت که قوه قضاییه باید حتماً به تخلفاتی که در انتخابات شده است رسیدگی کند. این هم استیفای حقوق عامه است و حرف رهبر است. یک تیغی بالای سر روحانی گذاشت که باید تقلبات رسیدگی شود که تو چطوری انتخاب شدهیی؟ همین علمالهدی قبل از انتخابات و در آن جنگ و جدالهایی که بینشان بود، یک بار بهصراحت گفت 90در صد هم شما و هر کسی رأی بیاورد، هیچ اعتباری ندارد؛ مگر اینکه ولیفقیه تنفیذ کند و اگر نکند، مشروعیت ندارد و به حساب نمیآید. حدود دو ـ سه هفته قبل هم خبرگان رژیم بیانیهیی بر سر ولیفقیه داد ـ ولی خطاب به روحانی بود ـ که مسأله رأی اصلاً در این سیستم اصالتی ندارد.
این فشارها را تا این نقطه آوردند. آخوند روحانی هم در مقابل، سیاستش این بود که در صحنة سیاسی سرش را پایین بگیرد و کرنش و التماس و گدایی کند تا تنفیذ او را یک وقت خلیفه دستگاه ـ که همهچیز دستش است ـ زیر سؤال نبرد! در نتیجه، از نظر سیاسی موقعیتش همینطوری سائیده شده است.
روحانی در آخرین موضعگیری که چند روز پیش داشت، یک لجنپراکنیِ غلیظ هم علیه مجاهدین کرد که اینها جلاد هستند؛ از سال 59اینها پوست میکنند! اینها را میگوید که بهنوعی آن موج سواریاش را در شعار «نه جلاد ـ نه شیاد» که آمد گفت در این رژیم یک عدهیی 38سال فقط زندان و اعدام کردهاند، جبران کند. بعد از آن حرفی که زد، خامنهای گفت تو را سیلی میزنم. او هم برای اینکه سیلی نخورد، دستور خامنهای را اجابت کرد.
روحانی به این ترتیب خودش را سائیده است. البته دعواهایش بر سر اقتصاد سر جایش هست. حتی الآن توی رژیم یک شایعاتی هست که قول داده معاون اولش جهانگیری را که توی انتخابات هم جنگ و دعوا داشت، عوض کند. من نمیدانم چقدر صحت دارد؛ ولی قطعاً یک دعوایی با عارف ـ از سران باند خودش ـ در همین مسأله کابینه دارد. به هر حال ولیفقیه در این مدت روحانی را سائیده و باید ببینیم در مدت باقی مانده با او چه کار میکند. خامنهای دارد شکستش در مهندسی انتخابات را جبران میکند.
سؤال: حرفهای علمالهدی قابلتوجه است و شما خیلی خوب اشاره کردید. اجازه بدهید این قسمت را ببینیم و بعد من سؤالم را طرح میکنم.
آخوند علمالهدی: «نگرانی اولمان از تخلفات انتخابات است. این تخلفاتی که چه در مسأله توزیع تعرفهها، چه در مسأله تقلبها و توزیع امکانات بیبند و بارانه مالی در بین مردم صورت گرفته است. قوه قضاییه با اسناد موجود در این مسائل بر حسب دستور مقام معظم رهبری عمل کند. این برجستهترین حقوق عامه است که در استیفای حقوق عامه باید اقدام کنند… ملاک مشروعیت نظام، مقام رهبری است. چون ملاک دینی بودن نظام، ولایت فقیه است. اگر تنفیذ مقام معظم رهبری نباشد، یک رئیسجمهور در این مملکت، 90درصد رأی مردم را هم بیاورد، باز هم حکومتش، حکومت نامشروع است. باید تنفیذ ولایت باشد تا حکومت شریعت پیدا کند. اگر با زاویه داشتن با رهبری، اینها بخواهند توی عرصه وارد بشوند، مردم مشت به دهانشان میزنند».
آقای توحیدی! با توجه به فشارهای خامنهای و کرنش و سائیده شدن آخوندحسن روحانی در این فشارها و ضربات باند غالب و نیز مقوله تنفیذ که مطرح است، آیا خامنهای نمیتواند شکستی که در انتخابات خورده و شقهیی که رژیم دچارش شده است را سرجمع کند و سر هم بیاورد؟
محمدعلی توحیدی: این تعادل و عملکرد روحانی طی این مدت، تجربه سیاسی خیلی واضحی شده است جلو روی همه مردم ایران، نیروهای سیاسی و حتی خارجیها که در رژیم ولایت فقیه، در، بر پاشنه حکمرانی خلیفه میچرخد. الآن هم حرفهای این آخوند را شنیدیم که چه میگفت. از آن طرف از آخوند روحانی یا امثال او و هیچ کس دیگری در داخل رژیم، کاری برنمیآید. در این رژیم اصلاً پتانسیلی که بتواند استحاله و تغییری از درون ایجاد کند، معنایی ندارد.
چیز دیگری که همین تجربه دو ماه گذشته خیلی خوب اثبات میکند، این است که اصل انتخابات در این رژیم چقدر مسخره است. الآن چقدر واضح خیانت یا دنائت آن تسلیمطلبانی که رفتند در صحنة سیاسی و توجیه میتراشیدند برای رأی دادن و شرکت کردن و رد تحریم و… برجسته میشود! حالا در همین دو ماه ببینند که معنی انتخابات در این رژیم چیست. البته از قبل هم روشن بود و جلو چشم مردم است.
اینکه شما میگویید خامنهای بتواند شکستش را جبران کند و شقه رژیم را بتواند ببندد، به نظر من خیر. چرا؟ بهخاطر اینکه مدار این بحران و شقه و وضعیتی که رژیم به آن دچار شده است، در درون رژیم بسته نمیشود. این بحرانها، درماندگیها، بنبستها و شقه سیاسی که در دستگاه است، از تضادی که بین تمامیت این رژیم با جامعه ایران و مقاومتی که این جامعه را نمایندگی میکند و نیز مقاومت عمومی خود مردم، ناشی میشود. چون آن بحران ـ هم از ناحیة اوضاع منطقه، هم از ناحیة بینالمللی و هم از ناحیة مقاومتی که جلو رژیم ایستاده ـ سر جایش هست. به نظر من این شقه قابل جبران نیست.
سؤال: ولی بالاخره باید در نظر بگیریم که هر دو باند رژیم خواهان حفظ نظام هستند. از طرفی مماشاتگران دنبال این هستند که کماکان مماشاتشان را با این رژیم ضدبشری انجام بدهند. با این وصف، چرا خامنهای نتواند شقه را جمعوجور کند و به نظامش یک تعادلی بدهد؟
محمدعلی توحیدی: سؤال شما بهلحاظ تئوریک و نظری، خیلی منطقی به نظر میرسد. اتفاقاً صورت مسأله سیاسی، پاسخ به همین سؤال است. این به توانایی این سیستم برمیگردد. هر دو باند دنبال حفظ سیستم هستند. از نظر مماشاتگران بینالمللی هم اولویت برایشان منافع خودشان است. اما سؤال و صورت مسأله این است که آیا این سیستم و این رژیم در این بحرانها قادر به همگرایی و بستن شقه هست یا نیست؟ ، در درون رژیم خیلی سر و صداها بر سر همین نکتهیی را که شما میگویید، بلند است. اینها از قبل هم بود؛ اما حالا وضعیت خیلی حاد شده است. در عرض دو ماه داریم یکسری چیزها را تجربه میکنیم که بهطور معمول باید در چند سال تجربه شود.
در مجلس رژیم داد و بیداد میکنند که آقا واگرایی نداشته باشیم، این همه توی سر هم نزنیم، مگر نمیبینید در منطقه چه خبر است؟ مگر در جامعه نمیبینید که اوضاع بیکاران و غارتشدگان در چه وضعیتی است؟ در مجلسشان و در جلساتشان این داد و بیدادها را میکنند. بین خامنهای و روحانی هم از این نشست و برخاستها بسیار زیاد است. حالا سؤال این است که آیا اینها قادرند آن تعادل را برقرار کنند؟
تجربه برجام این است که وقتی شقه به جایی میرسد، خواستهای سیاسی سیستم را تحت تأثیر قرار میدهد. اینها اگر میتوانستند جمعوجور کنند، همان موقع میکردند. الآن دومین سال برجام است که بعضیها مجلس ترحیم میگیرند و بعضیها فکر میکنند یک چیزی گیرشان آمده است! ولی در اساس روحانی به چیزی نرسیده و از رژیم مسأله جدی حل نکرده است.
همان چهار سال پیش که مذاکرات برجام شروع شده بود، خیلیها ـ و مشخصاً رفسنجانی ـ بهصراحت میگفتند تا اوباما هست، ما در توافق اتمی، سریع این جامزهر را بخوریم و مسأله را با اوباما تمام کنیم. دو سال طول کشید تا امضا کردند. هر چقدر هم بیشتر طول کشید، مجبور شدند بیشتر تمکین کنند. در وهله اول هم اوباما خیلی پیشکش کرده بود و فرانسه مخالفت کرد. این ماجرا آنقدر طول کشید که حالا به دوره ترامپ رسیده است. در واقع شقه و وضعیتی که در رژیم بود، اجازه نداد که حتی منافع خودش را بتواند در دوره اوباما سریع به جایی برساند.
الآن شاهد هستیم که با توتال قرارداد بستهاند. روحانی و جهانگیری میگویند ما در این قرارداد چقدر شانس آوردیم که توانستیم چند میلیارد سرمایه خارجی جذب کنیم. از آن طرف ببینید چه بساطی شده است که مجبورند لایحة سه فوریتی ببرند که این لغو بشود.
این کشاکشها نشان میدهد که سیستم در بحرانهایی درگیر است. ولیفقیه موقعیت و وضعیتی دارد که تشتت و شقه آنقدر نهادینه شده است که قادر به بستنش نیست. صورت مسأله همین است. من فکر میکنم نمیتواند بر شقه غلبه کند؛ این مانع حرکت آن یکی میشود، آن یکی هم ناگزیر است به چنین چیزهایی تن بدهد.
سؤال: اجازه بدهید یکی از این نمونه هشدارهایی که مطرح کردید را ببینیم و در ادامه، من سؤال آخر را بپرسم.
تلویزیون رژیم، جلسه مجلس آخوندی، محمدجواد جمالی نوبندگانی: «عزیران! آیا از مشکلات عدیده مردم خبر ندارید؟ مشکلاتی که مؤسسات مالی برای مردم به وجود آوردهاند را خبر ندارید؟ تهدیدات منطقهیی و بینالمللی را درک نکردهاید؟ کنگره سالانة ضدانقلاب را رصد نکردهاید که بر چه مسائلی در کشور تمرکز کردهاند؟ اگر این ابرمشکلات را میدانید و همچنان بر طبل اختلافات و واگرایها میکوبید که وای بهحال من و شما و اگر نمیدانید ـ که بعید میدانم ندانید ـ هم وامصیبتا!».
آقای توحیدی! حالا سؤال من این است که خامنهای نشان داده که سر بزنگاهها و نقاط حساس، مجبور شده است عقب بنشیند و عقب هم نشسته است. آیا با توجه به این وضعیت، چشمانداز چه میشود و مگر مجبور نیست با همین قراردادها کنار بیاید و رژیمش را از بحران بگذراند؟
محمدعلی توحیدی: اصل داستان همینجا است. مجبور است. اجبارهایی خامنهای را به برجام کشانده است. در موضوع برجام، خودش هم قبل از روحانی شروع کرد. اجبارهای دیگری هم بر او بار است؛ از وجنات و موضعگیریهایش ضعف و درماندگی میبارد. ولی در نهایت، اینها باید در سیاست ماده بشود و خودش را نشان بدهد. به نظر من خامنهای در سیاست، «ایز» را با همه وجودش میفهمد و بیان میکند که مجبور است انقباض داشته باشد و گاردش را ببندد ـ همان سیاستی که در آوردن رئیسی داشت و او را آورد که دستگاه را منقبض کند و گاردش را در مقابل مسائل، ببندد ـ .
خامنهای با وجودی که آن عقبنشینیها را میکند، از این انقباض و گارد کوتاه نمیآید. در نتیجه، همان داستان چوب و پیاز است. چوب عقبنشینیها و جامهای زهر را میخورد، ولی چون قادر نیست سیستمش را جمعوجور کند، مدام بر انقباض میکوبد. از طرفی روحانی هم برایش راهحل نیست؛ چرا که پتانسیلی برای اینکه به جایی برسد، ندارد.
در همین دو هفته اخیر 50 ـ 60اعدام بوده است. خامنهای این انقباض را در سیاست ادامه میدهد؛ حتی روحانی را اینقدر میساباند. قطعاً دشمن کارش را میکند؛ ولی این شقه و شکافها هم در دستگاهش هست. از آن طرف هم عملکرد نیروی مردم و نیروی مقاومت است که از خارج این سیستم، در شکاف و شقه، فرصتها و مجالهای خودش را دارد.
من فکر نمیکنم خامنهای بتواند در دستگاه خودش مسیر یک استحاله یا مسیر تندادن به نتایج انتخابات را برود. در نتیجه، باز هم همین شقه و شکاف در سیاست و در بالای هرم باقی میماند. اینها فرصتها و شرایط بسیار مناسب و مساعدی برای جامعه است: برای بالا گرفتن اعتراضات، برای جنبش دادخواهی، برای عملکرد نیروی مردمی و نیروی انقلابی علیه دشمن. این نبردی است که ادامه دارد…