محمدعلی توحیدی
محمدعلی توحیدی: اینکه روحانی به آن ماجرا میگوید «شایعه»، حرف نادرست و غلطی است. اتفاقاً در تاریخچه این رژیم یک حالت بیسابقهیی بود؛ چون همیشه ولیفقیه دخالت داشته و به رئیس جمهورهای ولایت فقیه ـ بهخصوص در دور دوم ـ فشار میآورد و تحمیل میکرد. اما این دفعه افتضاح آن خیلی بالا گرفت. از ناحیة خود روحانی اعلام شد قبل از اینکه لیست را به مجلس بدهد، به خامنهای داده است. سایت خامنهای در اینباره اطلاعیهیی داد ـ که این هم بیسابقه بودـ .
یکی دوتا وزارتخانه را که اصلاً قباله ولایت فقیه کرده بود که: ما روی اینها حرف داریم و روی هفت ـ هشت نفر هم حساس هستیم. یعنی عملاً اذعان کرد. حالا این همه بحث و جنجال در درون رژیم و مجلس و حرف خود روحانی که در مجلس گفت اینها شایعه است، کجایش شایعه است؟ نفس اینکه میآید در مجلس این حرف را میزند و مطرح میکند ـ و به قول خودش اسمش را شایعه میگذارد ـ حاکی از این است که خیلی اتفاق جدییی افتاده است.
نکتة دیگر اینکه روحانی این را تکذیب میکند، خیلی عجیب است. به نظر من این یک فشار جدید است؛ چون تا آنجایی که به روحانی برمیگردد، به نفعش است که بگوید روی من فشار است. پس مجبور هم شده است که بیاید تکذیب کند. در نتیجه، حرفهایش بسیار هم متناقض است. واضح و مشخص بود که در مجلس دارد تناقض میگوید.
سؤال: خوب است قطعهیی از همین جر و بحثها در مجلس رژیم را ببینیم، بعد من سؤال بعدی را مطرح کنم.
تلویزیون رژیم، روحانی: «در این زمینه هیچ فشاری بر رئیسجمهور نبوده است. شایعاتی نسبت به اینکه لیست وزرا با مقام معظم رهبری در میان گذاشته شده، شایعة درستی نبوده. من آنچه در دولت دوازدهم عمل کردم، عیناً در دولت یازدهم در چهار سال پیش هم عمل کردم. من خیلی دلم میخواست در دولت دوازدهم سه زن را بهعنوان وزیر معرفی کنم. افراد را هم در نظر گرفته بودم؛ جایگاهشان هم تعیین شده بود. حالا به هر حال از تقصیلش بگذریم، نشد. انشاءالله در دورههای بعد».
آخوندمجتبی ذوالنوری نماینده مجلس- تلویزیون رژیم 24مرداد: «جناب آقای رئیسجمهور امروز حدود ۹.۲۰دقیقه فرمودند در تعیین کابینه هیچ فشاری بر من نبوده. حدود ۹.۴۰دقیقه فرمودند سه کاندیدای زن معرفی کرده بودم، ولی به عللی و بر اثر فشارها نشد که این اتفاق بیفتد. اگر بناست در 20دقیقه حرف عوض شود، چگونه به مطالبات باید پاسخ داد؟».
آقای توحیدی! در مجموعه این کشاکشها و تقریباً دو ماه بعد از انتخابات، الآن وضعیت روحانی و کابینهاش نسبت به کابینه قبلی در چهار سال قبل چگونه است؟
محمدعلی توحیدی: بسیار واضح است که شخص روحانی و کابینهاش به نسبت دور اول، یک تنزل سیاسی بسیار فاحش دارد. در واقع آن آخوند هم از همین دو حرف روحانی مچگیری کرد. واضح است آنچه روحانی میگوید این شایعه دروغ است، دروغ در فرم ماجرا است؛ ولی در محتوا هم یک دروغ سیاسی میگوید. میگوید من همان کاری که در دولت یازدهم کردم، این دفعه هم همان کار را کردم. اما واقعیت خلاف این است. در دولت قبلیاش، وقتی وزرایش را به کابینه آورد، صحنه سیاسی اینطوری بود که در باند غالب ـ همان خامنهای ـ معترض بودند به اعضایی که آورده بود. مرتب میگفتند باید فلانی و فلانی را عوض کنی. الآن صحنه برعکس شده است. در همین کشاکشها گاهی باند خودش اعتراض میکند و باند مقابل میگوید نه، اعتراض شما بیخود است! یعنی از هر دو طرف اعتراض هست. این صحنهها کجا همان صحنههای دولت دوازدهم است که روحانی میگوید من همان کار را کردم؟ اینها متفاوت هستند.
در صحنه سیاسی هم ما این فلج بودن را در کار روحانی میبینیم. در نتیجه تمکینی که کرده است، بحرانی ایجاد شده است. مثلاً در همین داستان اعتصابغذای کروبی که پیش آمد، خامنهای مجبور شد یک عقبنشینی بکند. خیلی فشار آوردند؛ کروبی هم اعتصابغذا کرد. این عملاً تبدیل به فضیحتی برای روحانی شد. الآن باند خودش از او طلبکار هستند که تو چرا هیچ کاری نمیکنی؟ تو وعدههایی دادی و گفتی که حصر را میشکنی، ولی هیچ کاری نمیکنی.
روحانی کاری نمیکند و نمیتواند هم بکند. اصلاً موضعیگیری نمیکند و حرف جدی نمیزند. این حالت فلج و این تنزل سیاسی، کاملاً از کشاکشهای رژیم برایش واضح است. در نتیجه، شما میپرسید چه چیزی از آب درآمده؟ یک دولت شقه دو قبضه که در کشاکش و دعوا با باند غالب است؛ چون آنها یک چیزهایی از او گرفتند و هنور هم حرف دارند. در نماز جمعه امروز تهران هم امام جمعه خامنهای گفت خط قرمز این است، نباید به اسم افراطی کنار بگذاری، نباید فتنه بیاوری؛ داشت برای روحانی خط و نشان میکشید. یعنی از هر بابت دچار شقه و گسستگی هستند. این از نظر سیاسی داخل رژیم. در عینحال فلج است و کاری نمیتواند بکند. بحران هم در دستگاه خودشان تشدید میشود. مثلاً در ماجرای کروبی، روحانی بدتر تنزل سیاسی کرده و افت دارد. در محتوای سیاستها هم همینطوری است. حالا این در درون خودشان است.
فرض دیگر، در زمینه برجام است. دفعه قبل که دولت یازدهم بود، میگفت ما بردیم و باید دنبال مذاکره برویم ـ آن موقع که برجامی در کار نبود ـ و بهاصطلاح مدعی بود که من برجام یک و دو و سه را هم میروم. تا جایی که خامنهای آمد گفت که این حرفها را نزنید.
الآن حتی در این زمینه میگوید ما را تعیین تکلیف کنید که برای ادامه سیاسی برجام، چه کار کنیم؟ در واقع اگر در مقام مقایسه بخواهیم بگوییم، باید گفت که روحانی تنزل سیاسی دارد و تمکینش در برابر خامنهای، یعنی به وعدههایش عمل نکرد و نمیتواند بکند و همین الآن هم واضح است که فلج است. این وضعیت، بحران را در درون رژیم بیشتر میکند.
سؤال: نکتهیی که مطرح کردید، بسیار جای بحث دارد؛ در رابطه با همین مسأله برجام، روحانی صحبتی در مجلس رژیم داشت که اجازه بدهید آن را ببینیم. من بر اساس همین موضوع، سؤالی دارم.
تلویزیون رژیم، روحانی: «شما میخواهید ما تحریم هستهیی را برداریم که برداشتیم. اگر میخواهید همه تحریمها با جهان را حل کنیم، اهلاً و سهلاً ! به ما اجازه بدهید؛ ما با کمال جدیت و کمال قدرت میرویم و موفق هم خواهیم شد».
آقای توحیدی! دیدیم که روحانی برجام را بهعنوان برگ برنده خودش مطرح میکند. اتفاقاً در مجلس هم عناصر باند روحانی ـ مثل کواکبیان ـ صحبت کردند. اجازه بدهید صحبتهای کواکبیان را هم ببینیم.
تلویزیون رژیم، کواکبیان: «ما چرا برجام را زیر سؤال میبریم؟ ما 240نفر اینجا برای مقابله با آمریکا رأی دادیم. توی روزنامهها تیتر کردند که چرخ پنچر توی مجلس است. به همه 240نفر توهین کردند. یعنی ما میخواستیم اینجا چرخ پنچر را درست کنیم؟ بحث من این است که اگر برجام بهکلی غلط است، در رأس نظام، مقام ولایت فقیه قرار دارد که گفت آن سند 2030 را بردارید و همه شاهد بودند؛ الآن هم بگوید برجام بیبرجام. شما اگر تابع ولایت فقیه هستید، حتماً باید تأیید کنید. شخصیتی مثل دکتر ظریف در کنار حاج قاسم سلیمانی پابهپا دارند در جهت بند ناف نظام حرکت میکنند».
آقای توحیدی! سؤال بر اساس حرف کواکبیان این است که اگر خامنهای با برجام مخالف است، چرا نمیگوید برجام بیبرجام؟ و اگر موافق است، این کشمکشها بر سر چیست؟ آیا اینطور که کواکبیان میگوید، عدهیی از باند خود خامنهای مخالف برجام هستند؟
محمدعلی توحیدی: من فکر میکنم اصلاً اینجوری نیست. این کشمکشها بر سر برجام را خود خامنهای راه میاندازد. در صحبتهایش هم گاه میآید و میگوید نباید صحبت کرد. روحانی هم خیلی ناشیانه حقایق را میپوشاند. خامنهای همیشه حرفش این بود که تمام تحریمها باید در برجام برداشته شود و خودش خط قرمز و فلش کشید و چاپ کرد. بعد هم خودش آمد عقبنشینی کرد و درباره ساعت امضا هم گفت آقای ظریف به من زنگزده که نمیشود، من هم قبول کردم. خامنهای خودش برجام را آورده و خودش هم این دعواها را راه میاندازد. علت چیست؟ علت این است که برجام برای این دستگاه، الزام است.
اینها بر اساس یک اجباراتی رانده شدند که زهر اتمی بخورند. من یادم است که وقتی ظریف داشت از مذاکرات اتمی دفاع میکرد، عبارتی به این مضمون را صریح گفت که اگر ما اینقدر تخلیة استراتژیک نشده بودیم، اگر ما در چنین بحرانها و وضعیتی نبودیم، این مذاکرات و توافقها خیانت بود. ولی ما الزام داریم و مجبوریم این کار را بکنیم. بنابراین واقعیت این است که چه روحانی و چه خامنهای، الزام و اجبار دارند که برجام را نگه دارند. پس دعوا بر سر چیست؟ دعوا بر سر راهحل این رژیم است که چطوری از تنگنای سرنگونی بیرون بیاید. بهعبارتی خودشان میگویند که ما یا باید به خودکشی تن بدهیم یا به مرگ! یا میگویند از ترس مرگ، دست به خودکشی نزنیم. دعوا این است. دعوا که سند حقوقیِ برجام نیست. از قضا اینها حسابی به سند حقوقی چسبیدهاند؛ چون به آن نیاز دادند، چون الزامشان است.
خامنهای اصلاً به سمت لغو برجام نمیرود. این را هم میگفت. اصلاً برعکس است؛ اینها الآن پایشان را سفت کردهاند که آمریکا میخواهد ما را وادار کند که برجام را کنار بگذاریم؛ پس ما باید خیلی خیلی مواظب باشیم که برجام از دست نرود و توی دام نیفتیم! در حالی که خودشان در این ماجرای برجام، به راست افتادهاند. حتی اینها طرح مسخره مقابله با آمریکا را هم که در مجلس تصویب کردند، هم وزیر خارجه، هم معاونش و هم رئیس کمیسیون امنیت و سیاست خارجیشان آمدند گفتند ما با کمال هوشیاری کاری کردیم که در این طرح، به برجام لطمهیی نخورد.
بنابراین خامنهای برجام را لغو نمیکند. این دعواها را هم بر سر مسیر مرگ و خودکشی، خودش در دستگاه راه میاندازد.
سؤال: آیا میتوانیم بگوییم که بالاخره هر دو طرف متوجه شدهاند که برجام برایشان برونرفت حیاتی رژیم است؟ اتقاقاً روحانی در مجلس روی این نکته دست گذاشت. اجازه بدهید این قطعه را ببینیم.
تلویزیون رژیم، روحانی: «کشور ما امروز با مشکلاتی در حوزههایی نظیر نظام بانکی، بودجه دولت، صندوقهای بازنشستگی، آب و محیطزیست مواجه است. عدم توجه کافی به عمق این مسائل در مقطع کنونی، میتواند دستاوردهای بزرگ نظام جمهوری اسلامی ایران را در حوزههای گوناگون با آسیب مواجه کند. انباشت مشکلات ذکر شده، ما را به این جمعبندی رسانده که تغییر در شیوه اداره اقتصاد کشور، یک الزام است. ما اینک با این واقعیت مواجهیم که درآمدهای بالاتر از 100میلیارد دلارِ سالهای نیمه دوم دهه 80 فعلاً تا چند سال دیگر در دسترس نخواهد بود».
آقای توحیدی! روحانی از یک الزام جدی در برجام صحبت میکند. چرا این الزام جدی که برای هر دو جناح مطرح است، باعث نمیشود به وحدت برسند؟
محمدعلی توحیدی: بهخاطر اینکه برجام یا بهعبارتی زهر اتمی، الزام و اجبار است، ولی راهحل و برونرفت نیست. اینها بر اساس یک اجباراتی مجبور شدند به این جرعه زهر تن بدهند. چه کسی اینها را به این نقطه رساند؟ چرا مجبور شدند؟ اینها داشتند دنبال ساختن بمب اتم میرفتند. چه کسی اینها را مجبور کرد از جنگ ضد میهنیِ خانمانسوز برای ایران، دست بردارند؟ اینها که داشتند میرفتند به سوی «جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم»! امروز هم نماینده خامنهای در مشهد میگفت: «اصلاً مدیترانه و شام و عراق، جزو خاک ما است و خارج از مرز نیست»!
یک مقاومتی بوده است، یک جامعهیی بوده، یک مبارزهیی با سیاست جنگطلبانه بوده است. همچنین یک مقاومت و افشاگریها و کارزار جهانی و بینالمللی و ایستادگییی بوده که خامنهای مجبور شده است به اجبار زهر اتمی را بخورد. تندادن به این اجبار ـ همان که میگوییم «زهر» ـ الزام است، ولی راهحل نیست. اگر راهحل میبود، اگر روحانی یا خامنهای قادر بودند در این مسیر رژیم را حفظ کنند و از بحران بیرون بیایند، قطعاً این کار را میکردند و به وحدت میرسیدند.
پس اینها در یک مشکلی گرفتار هستند که یک نیروی دیگری خارج از این رژیم به آنها تحمیل کرده است. از یک طرف اما در بنیاد و در اساس جامعه ایران، مردم و مقاومت ایران این الزامها را بر اینها بارز کرده و بر گردنشان انداخته است؛ یعنی جرعه زهر را به شکل برجام.
رژیمیها میخواستند وسط برجام یک کلکهایی بزنند که جامعه بینالمللی متوجه شد و یقهشان را گرفت. در این تنگنا، بحران تحمیل میشود و به صحنه واقعی خودش برمیگردد. مثل وقتی که خمینی زهر آتشبس را میخورد، بالانس خودش را با قتلعام زندانیان سیاسی حل و فصل میکند. زهر اتمی را که میخورد، تعادل خودش را با حمله به اشرف در 10شهریور 92 با آن کشتار وحشیانه و آن مقاصدی که داشت، میخواست حل و فصل کند.
الآن در اثر پیشرفت مقاومت و تشدید تنگناها و بحرانهای رژیم، تضاد اصلی و واقعی بارز شده است. آن قتلعام، الآن در کارزار دادخواهی گریبانش را گرفته است. تضادها به اینجا رسیده است؛ در نتیجه، آن الزام بحران را تشدید میکند. آن جامزهر، دولت روحانی را میپیچاند و به او تنزل سیاسی میدهد. این را جامعه متوجه میشود که راهحل نیست. جوانان هم میفهمند که در عمق، اینها همهاش شیادی و بساط مسخره است.
راهحل را باید در جای دیگری جست وجو کرد. راهحل را باید در مقاومت جست وجو کرد. بسیار جالب است که بر اثر همین بحرانهایی که رژیم دارد، کسانی که رژیم پولهایشان را دزدیده ـ که الآن یک قشر اجتماعی شدهاند ـ این هفته شعار میدادند: «زیر بار ستم نمیکنیم زندگی». شعارهایی میدهند که دستگاه را کن فیکون کنند. شعار میدادند: «یا حجه بنالحسن ـ ریشه ظلم و بکن». این حرفها از دل این بحرانها در میآید. چون هر چه درِ سپاه پاسداران و بانک مرکزی را تکان میدهند، جواب نمیگیرند.
این وضعیتی است که رژیم دارد. بنابراین در تنگنای این الزام، در تنگنای این جامزهر ـ و نه راهحل ـ بحران تشدید میشود. به همین دلیل میگوییم کابینه دوم، کابینه شقه، گسستگی و بحران و تفرقه هرچه بیشتر در درون خودش است.