ماه برآمده

Share

این نکات در شب قبل از روز بزرگ عاشورا به ذهنم آمد، داشتم به موضوع فکر می‌کردم که عجب داستانی است این عاشورا و به یاد شبی که یاران امام بعد از عهدها و پیمانها به مزاح و شوخی پرداختند و فردا روز نبرد آخرین را رقم خواهند زد با خودم خلوت کردم، در تاریک شب، به آسمان که در نور ماه روشن بود می‌نگریستم وه که چه مهربان بر ما می‌تابید؛ به ناگاه شهابی گریزپا سوخت و در درخشش نورش شنیدم صدایی را که گفت: ”برای اینان هستیم“ و بعد جز خط سپیدی چیزی نبود چونان شهابهای شب سوز میهن خونبار من ایران که پرده شب ظلمانی ارتجاع را صدپاره کردند هر کدام با شماره و نامی حک شده بر قلوب توده‌ها؛ و ماه را دیدم که نظاره‌گر یارانم است، مرا دید و احساس کردم مکثی کرد فهمیدم که جا خورده بود زیر لب شنیدم که گفت: ”آه یکی بیدار است“.

درخشش رخ ماه گویای همه چیز بود، آخر او شاهد دلسوخته‌ای بود ناظری که بی‌تاب، گذر شهابهای ظلمت شکن را در این دور به تماشا نشسته بود از حسین تا… . الان، اشک ماه را دیدم، مهربان بغض سالیان فراق را فرو خورد و گفت: ”چه می‌خواهی بگویی؟“، لحظه‌ای مرا هم بغض در گلو مانده‌ای فرا گرفت ولی به خود آمدم و گفتم: ”هیچ، خواستم بگویم این مجاهدین را که می‌بینی ضمیر بیدار انسانیت را از حسین به امانت گرفتند و سرنوشت را رقم می‌زنند“.

ماه به فکر فرو رفت و لختی بعد گفت: ”شکر می‌کنم که شب را به امید دیدار شما روشن می‌کنم“. و ستارگان با سوسوهای خود فرش سرخ به قدوم خورشید گستردند و یک به یک روان شدند. صدای مؤذن خبر از طلوع روزی عظیم می‌داد و یاران به نماز ایستاده‌ام آن را اقتدا کرده‌اند در روندی متعالی و اوجی نوین، …

کجا بودم؟
آری، امروز عاشورا است، سوگند به خدا امروز روزی است که مسیح را دوباره به صلیب می‌کشند! اما این‌بار در نینوا و نه در جلجتای بیت المقدس!

هان چرا تعجب می‌کنی؟ حیرت کرده‌ای؟، آری در زمین نینوا با قتل حسین مسیح نیز دوباره مصلوب شد، آخر هر دو اینان وجوه مشترک زیادی دارند؛ مسیح برای نجات بشر و دین موسی آمده بود او ابتدا عشق را آموخت و بعد شمشیر را برداشت تا ریشه فسادکاران و کاهنان دین‌فروش را برکند و حسین با عشق به نجات بشریت و دین محمد برخاست و به جای ادامه حج به عبادت در مسیر نبرد رهایی ارجحیت داد تا ریشه سالوس و ریای معاویه و یزید و بنی‌امیه را برکند و… .. اما با یک تفاوت.

آری با یک تفاوت!
مسیح را مسیحیان مصلوب نکردند، آری مسیح را مسیحیان مصلوب نکردند هر چند یهودا او را به کاهنان فروخت ولی او را با دست خود نکشت هر چند یاران مسیح در ابتدا از این‌که خود را حواریون او معرفی کنند بازماندند و مسیح اینها را می‌دانست و به پطرس گفت: ”تا زمانی که خروس بانگ صبح خود را برگوید تو سه بار مرا انکار خواهی کرد“ و فقط مریم مجدلیه بود که بر پیمان ماند.

اما، اما آخر حسین را مدعیان اسلام و مسلمانی به‌شهادت رساندند، اوج درد این‌جاست. ولی وجه مشترک هردو عزیز پاک منش ما در این است که توسط فریسیان و کاهنان و آخوندهای دزد دین و ایمان مردم به‌شهادت رسیدند…

آری سنت کثیف شیطان که به قابیل آموخت تا هابیل را در خون خودش غرق کند، خون به ناحق ریخته شده از روی حقد و حسد و جاه‌طلبی؛ به راستی چگونه این خونهای پاک را می‌شود انتقام گرفت؟

و این سوالی است، آیا با سرنگونی این رژیم ددمنش این انتقام تاریخی گرفته خواهد شد؟ کینه مجرد از عشق، منهدم کننده ‌است. و این‌جاست که دلم آرام می‌گیرد. درمانش در نوع عشقی است که از جمله ما مجاهدین به آرمان رهایی داریم. قلبم گواهی می‌دهد که تحولی تاریخی در پیش است.

Share