قتل‌عام ۶۷ ـ‌ شکست لاجوردی و ظهور وزارت اطلاعات ـ شماره ۱۳

Share

نامه منتظری به خمینی در تاریخ 17 مهر 1365

لاجوردی در برابر سپاه و باند مقابلش که می‌گفتن نگه‌داشتن زندونی به نفع‌مون نیست می‌گفت من کاری می‌کنم همه شون حزب‌اللهی بشن. می‌گفت اینا از جمعشون انگیزه می‌گیرن، پاشون به انفرادی برسه مبارزه یادشون میره. در نتیجه از مهر سال 61 با تکمیل سلولهای انفرادی زندان گوهردشت ، سیاست فشار حداکثر رو تو گوهردشت و هم‌زمان تو اوین و قزلحصار به اجرا گذاشت. احکام آزادی هم تعلیق شد. هر کس حکمش تموم می‌شد، یه برگه بهش می‌دادن که توش نوشته بود تا اطلاع ثانوی باید بمونه. این حکم، یه چیزی شبیه حبس ابد بود چون هیچ تاریخ و سررسیدی نداشت.

به گواه کتابهای خاطرات زندان، راه‌اندازی واحدهای مسکونی، قبر، تابوت، سرپا نگه‌داشتنهای طولانی، بی‌خوابی، گرسنگی و انواع فشارهای روانی محصول همین دورانه. دورانی که لاجوردی قسم خورده بود از مجاهدین زندانی حزب‌اللهی و تواب و خائن درست کنه.

لاجوردی ابله با تجربه وارفتگی خودش تو انفرادی زمان شاه فکر می‌کرد بعد از یکی دو هفته بچه‌ها کم میارن و همکاری میکنن. البته انفرادی زمان شاه با سلولهای لاجوردی قابل قیاس نیست، چون تو گوهردشت غذا بسیار محدود، هواخوری و ملاقات قطع و برای اغلب سلولها هم جیره روزانه شکنجه در نظر گرفته بودن. با این همه از پائیز 61 تا پایان سال 63 بچه‌ها با مقاومتشون روی لاجوردی و پاسدارهاشو کم کردن.
اواخر مرداد 63با تشکیل وزارت اطلاعات و قدرت گرفتن باند مقابل لاجوردی، کم کم لاجوردی و داوود رحمانی کنار رفتن. این به‌معنای شکست سیاست فشار حداکثر لاجوردی و پیروزی پایداری و مقاومت تو سلولهای انفرادی و شرایط سخت بندهای اوین و قزلحصار بود.

قتل‌عام ـ‌ سیاست حداکثر فشار و سلول‌های انفرادی

بالاخره بچه‌ها بعد از دو و نیم تا سه سال انفرادی و شرایط دیوانه کننده قزلحصار سرافراز و پیروزمند به بندهای فرعی و عمومی برگشتن. تو این دوران تعدادی تو قزلحصار تعادل‌شونو از دست دادن؛ بسیاری دچار بیماریهای حاد صرع و میگرن و… شدن، اما فضای عمومی زندانهای اوین و گوهردشت و قزلحصار و سایر شهرستانها مقاومت و پایداری بیشتر نسبت به سالهای قبل بود. مقاومتی که جلاد و هیولای زندان رو در هم شکست.

با تسلط وزارت اطلاعات، روشهای کنترل و سرکوب زندان تغییر کرد و مقاومت و پایداری زندانیان هم روز به روز ابعاد تازه‌تری گرفت.

با نگاهی به نامه 17مهر 1365 آقای منتظری که جانشین وقت خمینی بود، می‌تونیم به بخشی از واقعیتهای زندان تو اون سالها ـ یعنی دو سال قبل از قتل‌عام زندانیان در سال 67ـ پی ببریم:
«… آیا می‌دانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟

آیا می‌دانید عده زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟

آیا می‌دانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانیهای دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود 25نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟

آیا می‌دانید در زندان شیراز دختری روزه‌دار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟

آیا می‌دانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی دختران جوان را به‌زور تصرف کردند؟

آیا می‌دانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟

آیا می‌دانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجه‌های بی‌رویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شده‌اند و کسی به داد آنها نمی‌رسد؟

آیا می‌دانید در بعضی از زندانها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟

آیا می‌دانید در بعضی از زندانها حتی از نور روز هم برای زندانی دریغ داشتند این هم نه یک روز و دو روز بلکه ماهها؟

آیا می‌دانید برخورد با زندانی حتی پس از محکومیت فقط با فحش و کتک بوده؟ قطعاً به حضرتعالی خواهند گفت اینها دروغ است و فلانی ساده‌اندیش…»

البته ایشون تو مهرماه 60 یعنی زمانی که لاجوردی هر شب 400 – 300 دختر و پسر مجاهد و مبارزرو تو اوین اعدام می‌کرد برای خمینی نوشت دخترک 14 – 13ساله رو به‌خاطر تندزبانی کشتن…

Share